تمامی جاهایی که یک صفت میتواند قرار بگیرد در این درسنامه شرح داده شده است:
قبل از اسم
صفات در زبان انگلیسی قبل از هسته اسمی (اسم اصلی noun) می آیند. یک اسم می تواند سلسله ای از صفات را به دنبال خود بکشد.
A red book
یک کتاب قرمز
صفت بودن یک جایگاه است و یک ویژگی ذاتی نیست. در برخی موارد وقتی دیکشنری را چک کنید جلوی آن کلمه عبارت noun را نوشته اما همان noun در بسیار از موارد می تواند مانند یک صفت عمل کند به شرط آنکه قبل از اسم دیگری بیاید. مثال:
A history book
یک کتاب تاریخ
علی رغم اینکه history در انگلیسی یک اسم (noun) است اما چون قبل از یک اسم دیگر آمده صفتِ آن اسم محسوب می گردد بدین معنا که ویژگی آن کتاب را دارد ذکر می کند که مربوط به تاریخ است.
بعد از افعال To-be
صفت ها می توانند به تنهایی بعد از افعال to-be بیایند. مثال:
Ali is tall.
علی قد بلند است.
Sara is beautiful.
سارا زیباست.
خارج از دو حالت فوق صفت را نمی توان بکار برد. اشتباهی که خیلی از زبان آموزان می کنند اینست که مثلا وقتی از آنها سوال میکنی چجور تابلویی دوست دارند در جواب می گویند:
I like beautiful
من دوست دارم زیبا
این حرف ناقص است، اشتباه پایه ای است، اگر گفته شود نمره آیلتس بالاتر از ۴ نمی رود. درست اینست که بگوید:
I like beautiful pictures.
من تصاویر زیبا را دوست دارم.
تمرین
رضا قد بلند است
Reza is tall
رضا یک شخص قد بلند است
Reza is a tall person
آن کتاب خوب است
That book is good
آن کتاب خوبی است
That is a good book
نکته پیشرفته (مخصوص زبان آموزان بوستان ششم و بالاتر)
تعیین کننده ها (determiners) مشابه صفت ها هستند که قبل از اسم ها می آیند و انواع مختلفی دارند که به قرار زیر می باشند:
حروف تعریف a/an, the
Demonstratives(صفات اشاره) : this, that, these, those
صفات ملکی my, your, his, her, its, our, their, x’s (possessive ’s)
Quantifiers (شمارنده ها) (a) few, fewer, (a) little, many, much, more, most, some, any, etc.
Numbers (اعداد اصلی) one, two, three, etc
نکته پیشرفته (مخصوص داوطلبان بوستان ششم و بالاتر)
بعد از افعال حسی (Sensory Verbs) نمی توان قید (adverb) به کار برد و بایستی از صفت (adjective ) استفاده کرد. افعال حسی دسته افعالی با معانی به نظر رسیدن، احساس کردن و موارد مشابه می باشند. مثال:
I feel good.
من احساس خوبی دارم.
علی رغم اینکه feel فعل (verb) است و بایستی یک قید آن را تحت تاثیر قرار دهد از صفت استفاده می گردد چون جزو افعال حسی است. لیست برخی افعال حسی معروف به قرار زیر می باشند:
look, seem, taste, feel, smell, and sound
نکته پیشرفته (مخصوص زبان آموزان بوستان ششم و بالاتر)
هر گاه بخواهیم چندین صفت قبل از یک اسم بیاوریم اولیت با کدام صفت است؟ مثال:
A strange metallic green material
یا
A strange green metallic material
هر سه مورد strange، green و metallic صفت هستند اما کدام ترتیب درست است؟ وبسایت دانشگاه کمبریج (Cambridge University) اولویت زیر را برای چینش صفات پیشنهاد می کند:
order | relating to | examples |
---|---|---|
1 | opinion | unusual, lovely, beautiful |
2 | size | big, small, tall |
3 | physical quality | thin, rough, untidy |
4 | shape | round, square, rectangular |
5 | age | young, old, youthful |
6 | colour | blue, red, pink |
7 | origin | Dutch, Japanese, Turkish |
8 | material | metal, wood, plastic |
9 | type | general-purpose, four-sided, U-shaped |
10 | purpose | cleaning, hammering, cooking |
به ترتیب اولویت: نظر، اندازه، ویژگی فیزیکی، شکل، سن یا عمر، رنگ، اصالت، جنس ماده، نوع و هدف. حفظ کردن این لیست کار دشواریست. دانستن این مطلب بیشتر مناسب نوشتار (writing) است چون معمولا در گفتار (speaking) بیش از ۲ صفت قبل از اسم استفاده نمی گردد. نگار بوستان اما یک روش پیشنهادی و به لحاظ فلسفی قوی تر و صحیح تر پیشنهاد می کند. که با روش بالا نتایج یکسانی را در پی خواهد داشت. جایگاه صفات قبل از اسم بر مبنای یک اصل است:
صفت به هر میزان که قدیمی تر باشد بایستی به اسم اصلی نزدیکتر باشد.
A strange green metallic material.
یک ماده فلزی سبز عجیب
در اینجا هسته اسمی material می باشد و هر چه قبل از آن بوده سلسله صفات است که توصیف کننده آن می باشند.
ابتدا باید پرسید یک ماده اول فلزی بوده یا اول سبز بوده بعد فلزی شده؟ مشخص است که ماده اول فلزی بوده و سپس رنگ سبز یا دیگر رنگ ها به آن زده شد. پس فلزی بودن باید نزدیک اسم باشد قبل از هسته (material).
حالا بین green و strange یک ماده فلزی اول سبز بوده بعد عجیب شده یا اول یک ماده عجیب بوده بعد رنگ سبز گرفته؟ کاملا مشخص است که عجیب بودن حاصل یک ماده فلزی سبز بوده و ما با دیدن آن به آن مجموعه که ترکیبی از فلزی بودن و سبز بودن را دارد ویژگی عجیب بودن داده ایم چه بسا اگر هر کدام از این ویژگی ها را نداشت دیگر عجیب نمی بود؟ پس مشخص است که ویژگی عجیب بودن یک مشخصه موخر نسبت به همه ی دیگر صفات است پس بایستی در دورترین فاصله از هسته اسمی قرار بگیرد.
تمرین
من یک کتاب انگلیسی قرمز دارم
I have a red English book
اون خونه ی زیبای خودشان است
That is their beautiful house
این کت پشمی من است
This is my wool coat
آن یک سطل فلزی رنگی است
That is a colored metal bucket
منبع: نگار بوستان