Farsi Translation | Example | Farsi Translation | Word |
---|---|---|---|
دوستت دارم. تو یاد میگیری بپذیری این چیزها رو همین طور که بزرگتر میشی. | I love you. You learn to accept these things as you get older. | تو، شما مردم | You یوو، یِ |
من دیروز با گلن ناهار خوردم. | I had lunch with Glen yesterday. | من | I آی |
من فقط دارم میرم بیرون تا مقداری شیر بگیرم. | I'm just going out to get some milk. | حرف اضافه بین افعال، به سمتِ، به،به منظورِ، به هدفِ | To توو، تِ |
میشه نمکو بدی؟ | Can you pass the salt? | آن، خیلی وقت ها معنی ندارد | The دِ، دیی |
چای و قهوه | Tea and coffee | و | And اَند، اِند، اِن |
آیا آن زن در اداره پست را شناختی؟ او از میان آن در رفت. | Did you know that woman in the post office? He went through that door. | آن آن برای اشاره به دور | That دَت، دِت |
یک دوست من. بخشی از مشکل | A friend of mine. Part of the problem | مالِ، کسره | Of آو، اِو |
او مقداری پول به من داد. | She gave me some money. | من (در جایگاه مفعول) | Me میی |
نادرست | Inaccurate | پیشوند منفی ساز داخلِ تویِ | In این |
چجوری (از چه طریق) راجب این دوره شنیدی؟ | How did you hear about this course? | این | This دیس |
من چند تا لباس برای نوزاد جدید خریده ام. | I've bought a few clothes for the new baby. | برای به منظور | For فُر، فِر |
هیچ جیبی در این شلوار وجود ندارد | There are no pockets in these trousers. | نه هیچ | No نُو (نِو) |
برو به در شماره 2 | Go to door no.2 | شماره | No. نامبِر |
آیا رز را دیده ای؟ | Have you seen Roz? | فعل کمکی برای ساخت حال کامل و گذشته کامل | Have هَو، هِو |
تام پسر بزرگتر من است. این تقصیر من نیست. | Tom's my older son. It's not my fault. | مال من، مربوط به من | My مای |
او فقط میخواهد برنده شود. ما تازه همین الان شروع کرده ایم. | He just wants to win. We've only just begun. | فقط تازه همین الان،تازه همین اخیرا، | Just جاست |
من نمیتونم برم. | I can't go. | منفی ساز افعال کمکی و مودال ها | Not نات |
آیا به هیچ کمکی نیاز داری؟ نمیدونم. برو طبقه بالا و تکالیفت رو انجام بده. | Do you need any help? I don't know. Go upstairs and do your homework. | فعل کمکی برای ساخت سوالات بله-خیر یا منفی کردن افعال انجام دادن | Do دوو، دِ |
من دو تا اسب دارم. ما در ساعت 7 شام خواهیم خورد. میتونم یک دوش سریع بگیرم؟ | I have two horses. We are having dinner at 7 o'clock. Can I have a quick shower? | داشتن خوردن یا نوشیدن یا انجام دادن | Have هَو، هِو |
من شانزده سال دارم. ساکت باش! | I'm sixteen. Be quiet! | بودن | Be بی |
ما همه دارو ها را روی یک طاقچه بلند میگذاریم. یک کتاب درباره ی بارداری | We put all of our medicine on a high shelf. A book on pregnancy | روی درباره | On آن |
میتونم خودکارت رو قرض کنم؟ | Can I borrow your pen? | مال تو مال شما | Your یُر، یِر |
دیروز مریض بودم. | I was sick yesterday. | بودم، بود | Was واز، وِز |
اما با شوهرش در نیو یورک زندگی میکند. | Emma lives with her husband in New York. | با | With (ویث) |
من و همسرم هر دو گلف بازی میکنیم و عاشقش هستیم. | My wife and I both play golf and we love it. | ما | We ویی |
میرسوندمت اما (الان) ماشینم رو ندارم. | I'd drive you there, but I don't have my car. | اما | But بات، بِت |
همه حیوانات مجبور هستند غذا بخورند تا زنده بمانند. | All animals have to eat in order to live. | همه | All آل (اُل) |
من خیلی حالم خوب نیستم. (بیمارم) | I'm not very well. | خوب، سالم خب | Well |
پال کی خواهد آمد؟ | "When is Paul coming?" | او (مرد) | He هی، ایی |
یک کتاب درباره ی جنگ داخلی اسپانیا | A book about the Spanish Civil War | درباره | About اِبَوت |
او فقط نیمی از جواب ها رو درست داد. | He only got half the answers right. | درست حق سمت راست | Right رایت |
من باید مقداری نان در مسیر خانه بگیرم. | I need to get some bread on the way home. | گرفتن | Get گِت |
آیا جین نزدیک اینجا زندگی میکنه؟ بیا اینجا! | Does Jane live near here? Come here! | اینجا | Here هییِر |
او پیاده رفت بیرون به خیابان | he walked out into the street | بیرون | Out اَوت |
ما در باغ مهمانی خواهیم داشت اگر هوا خوب باشه. | We'll have the party in the garden if the weather's good. | اگر که آیا | If |
کث کجاست؟ آیا او را دیده ای؟ | Where's Kath - have you seen her? | او (زن) | Her هِر |
راث کی خواهد آمد؟ او به زودی اینجا خواهد بود. | "When is Ruth coming?" "She'll be here soon." | او (زن) | She شی |
ما نمیتونیم اجاره رو پرداخت کنیم. | We can't pay the rent. | توانستن | Can کَن |
او دوید بالای پله ها | He ran up the stairs. | بالا | Up آپ |
او یک ماشین جدید میخواهد. | He wants a new car. | خواستن | Want وانت |
او مدرکش را تمام کرده است( گرفته است) و اکنون انگلیسی تدریس میکند. | She's finished her degree and now she teaches English. | الان | Now نَو |
من مایلم به آمریکا بروم. | I'd love to go to America. | رفتن | Go گُو (گِو) |
سرج کجاست؟ آیا او را دیده ای؟ | Where's Serge - have you seen him? | او مرد | Him هیم |
سه دختر در خانواده ما وجود دارد. | There are three girls in my family. | آنجا | There دِر |
آیا یک عابر بانک نزدیک اینجا وجود دارد؟ من بیاد مقداری پول بکشم بیرون. | Is there an ATM near here? I need to get some money out. | عابر بانک | ATM اِی تی اِم |
این شهر در حال ایجاد یک ناحیه بزرگی از دسترسی اینترنت بیسیم رایگان است. | The city is creating a huge zone of free wireless internet access. | دسترسی به اینترنت | Internet access اینتِرنِت اَکسِس |
آفریقا اقلیم گرمی دارد. | Africa has a hot climate. | قاره آفریقا | Africa اَفریکِ |
کولر بیش از حد سرد بود. | The air conditioner was too cold. | کولر | Air conditioner اِر کِندیشِنِر (اِ کِندیشِنِر) |
من خوبم ممنون و شما چطور؟ | I’m fine thanks, and you? | و شما چطور؟ | And you? اَند یوو؟ |
من نتونستم تلفن جواب بدم چون مشغول کار کردن بودم. | I couldn’t answer the phone because I was busy working. | تلفن جواب دادن | Answer the phone اَنسِر دِ فُون (اَنسِر دِ فِون) |
من در ریاضی خوب هستم. | I’m good at math. | در چیزی مهارت داشتن | Be good at sth بی گوود اَت سام ثینگ |
یک مدرک کارشناسی در زمین شناسی/شیمی/زیست شناسی | A BSc in geology/chemistry/biology | مدرک کارشناسی همه رشته ها به جز علوم انسانی و هنر | Bsc بی اِس سی |
فریدا یک مدرک کارشناسی در رشته تاریخ از دانشگاه ساسکس دارد. | Farida has a BA in History from the University of Sussex. | مدرک کارشناسی رشته های هنر و علوم انسانی | BA بی اِی |
اوضاع چطوره؟ خیلی بد نیست ممنون. | "How are things?" "Not too bad, thanks." | بد نیست | Not bad نات بَد |
او اهل ایتالیاست. آیا اون نقل قول منتسب به شکسپیر است؟ | She comes from Italy. Does that quote come from Shakespeare? | اهل جایی بودن منتسب به کسی بودن | Come from کام فرام |
مراقب باش! شما داری به محل عبور عابر پیاده نزدیک میشوی | Watch out! You are getting close to pedestrian crossing | محل عبور عابر پیاده | Pedestrian crossing پِدِسترییِن کراسینگ |
جمهوری چک کشوری در اروپاست. | Czech republic is country in Europe. | جمهوری چک | Czech republic چِک ریپابلیک |
لطفا مزاحم نشوید من دارم تکالیفم رو انجام میدهم. | Please do not disturb I’m doing my homework. | لطفا مزاحم نشوید | Please do not disturb پِلیز دوو نات دیستِرب (دیستِب) |
سرمایه گذاری در حمل و نقل عمومی | Investment in public transport (= buses, trains, etc. available for everyone to use) | حمل و نقل عمومی | Public transport پابلیک تِرَنسپُرت (تِرَنسپُت) |
مدرسه ابتدایی/راهنمایی | (UK) a primary/secondary school. | مدرسه ابتدایی (در انگلستان) | Primary school پرایمِری اِسکوول |
میتونی من رو تا حداکثر ساعت 11.30 به ایستگاه برسونی؟ مشکلی نیست. | "Can you get me to the station by 11.30?" "No problem." | مشکلی نیست | No problem نُو پرابلِم |
کشور اسکاتلند | Scotland اِسکات لِند |
||
مدرسه راهنمایی/دبیرستان/راهنمایی | A middle/a high/a secondary school | مدرسه راهنمایی | Secondary school سِکِندِری اِسکوول |
نوه مونث من خرید هفتگی من رو برایم انجام میدهد. | My granddaughter does my weekly shopping for me. | خرید کردن | Do the shopping دوو دِ شاپینگ |
آنها حدودا دویست دلار برای خیریه جمع کردند. | They raised two hundred dollars or so for charity. | حدودا | Or so اُر سُ |
سوئیس یک عضو اتحادیه اروپاست. | Switzerland is a member of European union. | کشور سوئیس | Switzerland سویت سِلِند |
دانش آموزان آمریکایی رتبه چهارم کسب کردند در بین آنهایی که امتحان جغرافیا میدادند. | American students ranked fourth in those taking the geography exam. | امتحان دادن | Take an exam تیِک اَن ایگزَم |
هیچ چیزی باقی نمانده است. همه اش همین است. | There’s nothing left to say, that’s all. | همه اش همین است | That’s all دَتس آل (اُل) |
آقای وایت هستم، ممکنه با خانم جونز صحبت کنم؟ | This is Mr White, may I speak to Mrs Jones? | آقای .. هستم ( در هنگام معرفی در گفتگوی تلفنی) | This is Mr … (on phone) دیس ایز میستِر |
بسیاری از مهاجرین نه تنها انگلیسی را علاوه بر زبان مادریشان یاد میگیرند بلکه همچنین دیگر زبان ها را نیز صحبت میکنند. | Many immigrants not only learn English in addition to their mother tongue, but also speak other languages. | زبان مادری | MOTHER TONGUE مادِر تانگ (مادِ تانگ) |
من دیروز به مدت یک ساعت در مسیر ترافیکی گیر کردم. | I was stuck in a traffic jam for an hour yesterday. | مسیر ترافیکی | Traffic jam تِرَفیک جَم |
پلیس به او گفت تا ماشینش را کنار بزند به خاطر توقف نکردن در چراغ راهنمایی قرمز. | The police pulled him over for failing to stop at a red traffic light. | چراغ راهنمایی و رانندگی | Traffic light تِرَفیک لایت |
آخرین بار کی در انگلستان بودی؟ | When were you last in the UK? | بريتانيا - انگلستان | The UK دِ یو کِ |
مطالعه ی جدید درباره ی آموزش اخیرا در آمریکا منتشر شده است. | A new study of education in the US has just been published. | کشور ایالات متحده آمریکا | The US دِ یو اِس |
کجایِ تهران؟ | Whereabouts in Tehran? | کجایِ، جا، مکان | Whereabouts وِر اِبَوتس |
من تنها برای مدت کوتاهی ماندم. | I only stayed for a short while. | برای مدتی | For a while فُر اِ وایل |
افراد زیادی تحت خدمتش و افرادی در فامیلش اطراف جیک پاورچین پاورچین راه میرفتند، همیشه مراقب این بودند که باعث خشمش نشوند. | A lot of people in his employ and in his extended family tiptoed around Jake, always careful of triggering his wrath. | خانواده بزرگ، گسترده فامیل | Extended family ایکستِندید فَمِلی |
ما دیشب یک گردهمایی خانوادگی فوق العاده داشتیم. | We had a wonderful family gathering last night. | مهمانی خانوادگی | Family gathering فَمِلی گَدِرینگ |
تقریبا هیچ رقابت خواهر برادری در خانواده ما نبود. | There was barely any sibling rivalry in our family. | رقابت بین خواهر و برادر | Sibling rivalry سیبلینگ رایوِلری |
یک خانواده یا اجتماع صمیمی (دارای روابط نزدیک به هم) | A close-knit family/community | دارای روابط نزدیک به هم. صمیمی | Close-knit کِلُوس نیت (کِلِوس) |
خوابیدن جلو در خانه ها، گدایی کردن برای غذا و پول – این یک سبک زندگی حسرت خوردنی نیست. | Sleeping in doorways, begging for food and money - it's not an enviable way of life. | سبک زندگی | Way of life وِی اِو لایف |
ژائو قادر نبود از اوقاتش لذت ببرد در آلمان به خاطر مانع زبان. | Zhao wasn't able to enjoy himself in Germany because of the language barrier’ | مانع زبان | Language barrier لَنگوویج بَرییِر |
ایمیل یک وسیله ارتباطی تجاری به شکل فزآینده ای مهم است. | E-mail is an increasingly important means of business communication. | وسایل ارتباطی | Means of communication مینز اِو کِمیوونیکِیشِن |
تولید یک دیکشنری یک کار وقت گیر است. | Producing a dictionary is a very time-consuming job. | وقت گیر | Time-consuming تایم کِنسییومینگ |
زمین در منظومه شمسی است. | Earth is in the solar system. | منظومه شمسی | The solar system سُولِر سیستِم (سِولِ سیستِم) |
این کنترل پنل از همه جدیدترین تکنولوژی ها استفاده میکند و مدرن در نظر گرفته میشود. | The control panel uses all the newest technology and is considered state-of-the-art. | مدرن | State-of-the-art اِستِیت اِو دیی آرت |
او دو اسلایس خورد و من فقطی یکی. | He had two slices and I only had one. | شماره یک | One وان |
چرا به من زنگ نزدی؟ | Why didn't you call me?! | چرا | Why وای |
آیا جو رو دیده ای؟ | Have you seen Jo? | دیدن | See سیی |
بیا و ببین من چه کار کرده ام. | Come and see what I've done. | آمدن | Come کام |
یک کتاب خوب. آیا اوقات خوبی در مهمانی داشتید؟ | A good book. Did you have a good time at the party? | خوب | Good گوود |
من دیروز کیت و نایجل رو دیدم – اومده بودن برای شام به ما سر بزنند. | I saw Kate and Nigel yesterday - they came over for dinner. | آنها | They دِی |
او واقعا خوب است. | She's really nice. | واقعا | Really رییِلی |
تولد شما کی هست؟ | When's your birthday? | کی؟ چه وقت؟ زمانی که | When وِن |
کی به دانشکده بر میگردی؟ | When do you go back to college? | برگشتن عقب کمر | Back بَک |
آیا همه راه رو از خیابان باند پیاده اومدی؟ | Did you walk all the way from Bond Street? | از | From فِرام |
او به دیپلمات گفت که او ممکنه کنار بکشه اگر به او اجازه داده بشود تا بخشی از میدان نفتی مورد مناقشه رو برای خودش نگه دارد. | He told a diplomat that he might withdraw if he were allowed to keep part of a disputed oil field. | بودند | Were وِر |
میتونم مدادتون رو قرض کنم؟ بله البته. | "Can I borrow your pencil?" "Yes, of course." | بله | Yes یِس |
الکس آنجا نشسته بود به همراه دخترش. | Alex is sitting over there with his daughter. | مال او | His هیز |
آیا توست میل دارید یا غلات؟ | Would you like toast or cereal? | یا | Or اُر، اِر |
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
بلهخیر